کد مطلب:129729 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

غارت امام پس از شهادت
سـید بن طاووس گوید: «آنگاه برای غارت حسین (ع) آمدند. پیراهنش را اسحاق بن حویه حـضـرمـی بـرداشت و چون آن را پوشید، به پیسی مبتلا شد و همه موهای بدنش ریخت!...


شـلوارهـایـش را بـحـر بـن كـعـب تـیـمـی مـلعـون بـرداشـت. نـقل شده كه برای مدتی زمین گیر شد! عمامه اش را أخنس بن مرثد بن علقمه حضرمی و به قولی جابر بن یزید بن أودی برداشت ـ خداوند هر دو را لعنت كند ـ همین كه آن را به سـر بـسـت، كـودن شـد. كـفـشـهـای حضرت را اسود بن خالد ملعون برداشت. انگشتری آن حـضـرت را بجدل بن سلیم كلبی برداشت و انگشتان او را با انگشتری قطع كرد. مختار ایـن مرد را دستگیر كرد و دست و پایش ‍ را برید و انداخت كه آن قدر در خونش بغلتد تا هلاك شود. قطیفه ی خز آن حضرت را قیس بن اشعث [1] و زره كوتاه وی را عمر بـن سـعد برداشت. پس از كشته شدن عمر سعد، مختار آن زره را به كشنده ی وی یعنی ابوعـمـره بـخـشـیـد. شمشیرش ‍ را جمیع بن خلق اودی برداشت. به قولی آن را مردی از بنی تمیم به نام اسود بن حنظله برداشت. در روایت ابن ابی سعید آمده است كه شمشیر ایشان را فلافس نهشلی برداشت و احمد بن زكریا می افزاید كه بعدها آن شمشیر به دست دختر حـبـیـب بـن بـدیـل افـتاد و این شمشیر غارت شده و مشهور ذوالفقار نیست. بلكه ذوالفقار هـمـراه دیـگـر ذخـایـر نـبـوت و امـامـت ذخـیـره و مـحـفـوظ اسـت؛ و گـفـتـه هـا و صـورت نقل ما را راویان تصدیق كرده اند». [2] .



[1] در مـقـتـل الحـسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 43 آمده است: «قطيفه اي را كه امام حـسـيـن (ع) بـر رويـش مـي نـشـسـت، قـيـس بـن اشـعـث دزديـد و بـه هـمـيـن دليل او را «قيس قطيفه» مي گفتند. در مناقب ابن شهر آشوب، (ج 4، ص 120) آمده است: «هـرچه حسين (ع) به تن داشت غارت كردند. عمامه اش را جابر بن يزيد أزدي برداشت، پـيـراهـنـش را اسـحـاق بـن حـوي برداشت، جامه اش را جعونة بن حوية حضرمي برداشت، قـطـيـفـه ي خز او را قيس بن اشعث كندي برداشت، شلوارهايش را بحير بن عمير جرمي و به قـولي ابـجـر بـن كـعـب تـمـيـمـي بـرداشـت، كـمـان و زيـور آلات را رحـيـل بـن خـثـيـمـه جـعـفـي، هاني بن ثبيت حضرمي و جرير بن مسعود حضرمي برداشتند؛ كـفـشـهـايـش را اسـود اوسـي بـرداشـت؛ شـمـشـيـرش را مـردي از بـنـي نـهـشـل از بـنـي دارم و بـه قولي اسود بن حنظله برداشت؛ و مختار همه اينان را به آتش سـوزانـد.» مقتل مقرم، ص 284،؛ تذكرة الخواص، ص 228؛ الارشاد، ج 2، ص 112؛ نـيـز ر.ك: الكـامـل في التاريخ، ج 3، ص 295؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 334 و تـرجـمـة الامـام الحـسـين، از بخش چاپ نشده كتاب الطبقات الكبري ابن سعد، ص 78.

[2] اللهـوف، ص 114 ـ 115؛ و ر.ك: نـفـس المـهـمـوم، ص 372 ـ 373. در بـحـار، ج 43، ص 247 شـمـاره 23 بـه نـقـل از امـالي صـدوق بـه نـقـل از مـحمد بن مسلم آمده است: «گويد: از امام جعفر صادق پرسيدم كه انگشتري حسين بن عـلي (ع) بـه چـه كـسي رسيد و يادآور شدم شنيده ام كه همراه ديگر چيزها از انگشت ايشان گرفته شده است فرمود: اين طور كه مي گويند نيست. حسين (ع) به فرزندش علي بن الحسين (ع) وصيت فرمود انگشتري را به دست او كرد و همه امورش را به او واگذار كرد، هـمـان طـور كـه رسـول خدا (ص) به اميرالمؤمنين واگذار فرمود و امير المؤمنين (ع) به حـسـن و حـسـيـن (ع) واگـذار كـرد. سـپس آن انگشتر پس از جدّم به پدرم و پس از او به من رسيد و اكنون نزد من است. من هر جمعه آن را به دست مي كنم و با آن نماز مي خوانم.

مـحـمـد بـن مـسـلم گـويـد: روز جـمـعـه نـزد آن حـضـرت رفـتـم و او را در حـال نـمـاز ديـدم. چـون از نـمـاز فـراغـت يـافـت، دسـتـش را دراز كـرد و من به دست ايشان انـگـشـتـري ديـدم كـه بـر آن «لا اله الا اللّه عـدة للقـاء اللّه» نـقش بسته بود. حضرت فرمود: اين انگشتري جدّم أبي عبداللّه بن حسين بن علي (ع) است.».